مهدیه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • مهدویت امام زمان (عج)ذکر روزهای هفته

السلام علیک یا صاحب الزمان

30 فروردین 1401 توسط فیضیه سهرابی نیا

آقا جان از وصال بگو
دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های جمعه نیست. روزبه روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش های قلب شماست. گویی بی قراری دلهای ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو كه آمدنت نزدیك است!

آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه های بی تو بگو! آقاجان بگو كه به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می دهد. بگو كه می آیی و مرهم دل های شكسته و خسته ی ما می شوی.

بگو كه دیگر غریب نیستیم.

آقاجان، مولای من، بگو كه روزی با تو به زیارت خانه خدا می رویم و تنها نیستیم. بگو كه با هم به زیارت جدتان حسین بن علی(ع) می رویم و یك دل سیر برای مظلومی حسین(ع) می گرییم. بگو كه به دیدار مولایمان در كوفه می رویم و ایشان را نوید می دهیم كه دیگر جولان دهی ظالمان تمام شد.

به دیدار خانوم فاطمه زهرا(س) می رویم و شما مزار غریب بی بی را نشانمان می دهی. ما هم یك دل سیر با مادرمان درد و دل می كنیم. آقاجان خیلی كارها داریم كه بعد از آمدنت انجام دهیم. فقط به شوق دیدار شما، سختی ها را تحمل می كنیم. بگو كه میایی و اشك های شبانه و غریبانه ی ما را پایان می دهی. الهی به امید ظهور آقای خوبان.

 نظر دهید »

دمی با شهداء

30 فروردین 1401 توسط فیضیه سهرابی نیا

روزهای آخر

آخر آذرماه بود. با ابراهیم برگشتیم تهران. در عین خستگی خیلی خوشحال بود.
می گفت: هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هرچه بود آوردیم. بعد گفت: امشب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست.
من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خود دعا می کنی که گمنام باشی!؟
منتظر این سوال نبود. لحظه ای سکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم! ولی باز جوابی که می خواستم نگفت.

راویان: علی صادقی، علی مقدم


تفحص

اواخر دهه هفتاد، بار دیگر جستجو در منطقه فکه آغاز شد. باز هم پیکرهای شهدا از کانال ها پیدا شد، اما تقریبا اکثر آن ها گم نام بودند.
در جریان همین جستجوها بود که علی محمودوند و مدتی بعد مجید پازوکی به خیل شهدا پیوستند.
پیکرهای شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت. قرار شد در ایام فاطمیه و پس از یک تشییع طولانی در سراسر کشور، هر پنج شهید را در یک منطقه از خاک ایران به خاک بسپارند.
شبی که قرار بود پیکر شهدای گمنام در تهران تشییع شود ابراهیم را در خواب دیدم. با موتور جلوی درب خانه ایستاد. با شور و حال خاصی گفت: ما هم برگشتیم! و شروع کرد به دست تکان دادن.
بار دیگر در خواب مراسم تشییع شهدا را دیدم. تابوت یکی از شهدا از روی کامیون تکانی خورد و ابراهیم از آن بیرون آمد. با همان چهره جذاب و همیشگی به ما لبخند می زد!
فردای آن روز مردم قدرشناس، با شور و حال خاصی به استقبال شهدا رفتند. تشییع با شکوهی برگزار شد. بعد هم شهدا را برای تدفین به شهرهای مختلف فرستادند.
من فکر می کنم ابراهیم با خیل شهدای گمنام، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) بازگشت تا غبار غفلت را از چهره های ما پاک کند.
برای همین بر مزار هر شهید گمنام که می روم به یاد ابراهیم و ابراهیم های این ملت فاتحه ای می خوانم.

راوی: خواهر شهید ابراهیم هادی

 نظر دهید »

بسم رب شهداء و صدیقین

13 دی 1400 توسط فیضیه سهرابی نیا

 

*قهرمان*✨

*شهید حاج قاسم سلیمانی*?
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۳۵
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸
محل تولد: رابر کرمان،قنات ملک
محل شهادت: بغداد

*?راوی ← ظرف غذایش که دست نخورده میماند?وحشت میکردیم،مطمئن میشدیم به گروهانی در یک گوشه خط لشکر غذا نرسیده?تا آن گروهان را پیدا و به آنها غذا نمیدادیم?لب به غذایش نمیزد?گاهی 48 ساعت غذا نمیخورد تا یقین کند همه غذا خورده‌اند?او در چشمان خود نمک میریخت?تا مبادا خوابش ببرد و داعشیان،طفلی را سَر ببرند?اولین فرمانده‌ای بود که نشان ذوالفقار را از دست رهبر دریافت کرد?او سومین سپهبد جمهوری اسلامی ایران و اولینِ سپاه پاسداران انقلاب است?در سال ۶۰ در عملیاتی از دست راست و شکم به شدت مصدوم شده بود.?نابودی داعش توسط سردار صورت گرفت✅او به یکی از دوستانش در ایام فاطمیه سال ۹۷ گفته بود: ایام فاطمیه ۹۸ فرق دارد‼️و این ایام فاطمیه دیگر من نیستم?او به زیبایی به آرزویش رسید?️و در 13 دی ماه 98 همزمان با ایام فاطمیه?با اصابت بالگرد هوایی?توسط آمریکای ملعون به سمت ماشینشان?همراه با یارانش با پیکری اِرباً اربا مثل علی‌اکبر?دستی بریده شده مثل عباس?و انگشتری خونین مثل حسین?به شهادت رسید?️و چند روز بعد مثل حضرت زهرا?شبانه به خاک سپرده شد*?️?

سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
شادی روحش صلوات?

 نظر دهید »

بسم رب شهداء و صدیقین

13 دی 1400 توسط فیضیه سهرابی نیا


?شهیدی که حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.»

?کسیکه خیلی وقت‌ها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه حاج قاسم منتظر می ایستاد…
حتی یک کارتن در ماشین داشت که نماز صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!!

موقع بازگشت هم وقتی مطمئن میشد حاج‌ قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت.

#شهید_حسین_پورجعفری?
شادی روح مطهرشان صلوات?

 نظر دهید »

نجوا

11 دی 1400 توسط فیضیه سهرابی نیا

? خدایا!

چمران نیستم که برایت زیبا بنویسم…!

همت نیستم که برایت زیبا شهید شوم…!

آوینی نیستم که برایت زیبا تصویرگری کنم..!

متوسلیان نیستم که برایت زیبا جاوید شوم…!

بابایی نیستم که برایت زیبا پرواز کنم…!

وقاسم نیستم تاوجودم راتقسیم کنم تاهمه چیزم رافداکرده باشم!

پرنده پر شکسته ای هستم که نیاز به مرهم دارم…?️??

پس پروردگارا خودت مرهم رنج‌هایم باش…!

?مرهم ما ظهور حجت توست…!

? اللهم عجل لولیک الفرج…? ?

الهی آمین
ا?

 نظر دهید »

السلام علیک یا صاحب الزمان

11 دی 1400 توسط فیضیه سهرابی نیا

‘?
ما‌منتظر‌لحظہ‌‌دیدار‌
بھاریم!?
آرام‌کنید‌این‌دلِ‌
طوفانے‌مارا…
عمریست‌همہ‌‌
در‌طلب‌وصل‌تو‌هستیـم
پایان‌بدهـ‌این‌حالِ‌
پریشانے‌مارا..♥
••
#اللهم‌عَجل‌لِولیکَ‌الفرج?
#السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌يَاحُجَّة‌اللّٰهِ‌فِى‌أَرْضِهِ?

 نظر دهید »

حکمت امور

10 دی 1400 توسط فیضیه سهرابی نیا

وقتے کارے انجام نمےشہ،
شاید خیرے توش هست،
صبر کن…

وقتے مشکل پیش بیاد،
شاید حکمتے داره…

وقتے تو زندگیت، زمین بخورے
حتما درسے است کہ باید یاد بگیرے…

وقتے بہت بدے مےکنند،شاید وقتشہ
کہ تو خوب بودن رو یادشون بدے…

وقتے همہء درها بہ روت بستہ مےشہ
شاید با صبر و بردبارے درِ دیگرے
بہ روت باز بشہ و
خدا بخواد پاداش بزرگے بہت بده…

وقتے سختے پشت سختے میاد،
حتما وقتشہ روحت متعالے بشہ…

وقتے دلت تنگ مےشہ،
حتما وقتشہ
با خداے خودت خلوت کنے… .

 نظر دهید »

سلام امام زمانم

10 دی 1400 توسط فیضیه سهرابی نیا

‘?
ما‌منتظر‌لحظہ‌‌دیدار‌
بھاریم!?
آرام‌کنید‌این‌دلِ‌
طوفانے‌مارا…
عمریست‌همہ‌‌
در‌طلب‌وصل‌تو‌هستیـم
پایان‌بدهـ‌این‌حالِ‌
پریشانے‌مارا..♥
••
#اللهم‌عَجل‌لِولیکَ‌الفرج?
#السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌يَاحُجَّة‌اللّٰهِ‌فِى‌أَرْضِهِ?

 نظر دهید »

قسمتی از وصیت نامه سردار دلها

04 اسفند 1398 توسط فیضیه سهرابی نیا

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت می‌دهم به اصول دین

اشهد أن  لا اله الا الله و اشهد أنّ محمداً  رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب و اولاده المعصومین اثنی‌عشر ائمّتنا و معصومیننا حجج الله.

شهادت می‌دهم که قیامت حق است، قرآن حق است، بهشت و جهنّم حق است، سؤال و جواب حق است، معاد، عدل، امامت، نبوت حق است.

خدایا! تو را سپاس می‌گویم به‌خاطر نعمتهایت.

خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن ابی‌طالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.

خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی.

پروردگارا ! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی.

خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی‌بن ابی‌طالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت داد.

خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پا کی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما.

خدایا! به عفو تو امید دارم

ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی‌همتا ! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به‌امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام؛ چون فقیر [را] در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!

سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.

خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آنها را به‌سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور  از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک­تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی.

 

 نظر دهید »

تقدیم به ساحت مقدس امامعصر(عج)

28 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري

کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي

اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟

برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما

کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت

کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

 1 نظر

​ایت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه

27 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا


برشی از زندگی این بزرگوار
ایشان مقید بود مرغ و خروس توی خانه داشته باشند و هم مقید بود رسیدگی به مرغ و خروس ها را خودش تنهایی انجام دهد صبح از مسجد که برمی گشت اول آب و دانه ی مرغ و خروس ها را می داد و قفسشان را مرتب می کرد خودش پوست خیارها و غذاهای مانده را از توی خانه جمع می کرد می آورد برای حیوان ها بعد ظرفی را که با آن غذا آورده بود توی حوض می شست می آورد داخل خانه یک بار هم اول شب به مرغ و خروس ها سر می زد یک بار هم بعد از عبادت یک ساعته ی سرشب هایش یک بار هم موقع خواب که روی قفس را با پتوی مخصوصشان می پوشاند می گفت سرما می خورند.
—
یکی از مرغ ها مریض شده بود
خیلی حالش بد بود اهل خانه چندان موافق نبودند که مرغ ها از قفس بیرون بیایند خب کثیف کاری می شد آقا هر روز مرغ مریض را یک ساعتی از قفس بیرون می آورد و خودش بالای سرش می ماند و مراقب بود می گفت خب حیوان باید قدم بزند که حال و هوایش عوض شود و بهبود پیدا کند یک ماهی بود که حیوان کاملا حالش خوب شده بود… فردای عصری که آقا رحلت کرد دیده بودند که حیوان هم مرده…

 نظر دهید »

​داستان زیبای دختر بی حجاب حتما بخونید واگر دلتون شکست برای منم دعا کنید.

20 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا


دختر بی حجابی بودم…..
کلا اعتقادی به حجاب نداشتم……به محرم و نا محرم.به حجاب ….
برام بی اهمیت بود…….. سفت و سختم پای خواستم بودم.
اصلا علاقه ای به چادر نداشتم. حس میکردم بی کلاس و بی پرستیژ میشم.
کل تفریحاتمون تو مهمونی و دور همی و خرید و اینجور چیزا خلاصه میشد..
کاری نداشتم آرایشم مناسبه یانه….
مشهد زیاد قسمتم میشد ….میرفتم حرم..
یه چادر الکی سر میکردم و زیارت و بعد تو مرکز خریدا می چرخیدم
یادم میرفت اصل قضیه چیه .. .
نزدیک روز پدر بود روز ولادت حضرت علی (ع) قرار شد خانوادگی بریم ترکیه
کلی برنامه ریزی کردیم که همه شهراش رو بریم
یه هفته مونده بود به سفر
نمیدونم چرا..ولی یهو به دلم افتاد
پیش خودم گفتم
اگه بهت بگن جای ترکیه برو کربلا میری؟
کلی واسه سفرم برنامه ریزی کرده بودم خرید و تفریحو..
تو دلم گفتم اگه بگن برو کربلا میرم!
آخه یه دوست امام حسینی پیدا کرده بودم که از کربلا زیاد میگفت بهم
یهو تلفن خونمون زنگ خورد داداشم گفت:
ساناز یه کاروان داره میره کربلا یه هفته دیگه
گفتن جای خالی داره؛میری؟
هنگ بودم پشت تلفن …..بخدا گریم گرفت
گفتم حتما…معلومه که میرم
به مامان و بابا و خواهرم گفتم:
من ترکیه نمیام …..میخوام برم کربلا!
مادربزرگم حدود 87 سالش بودو قسمتش نشده بود.گفتم میبرمش با ویلچر..
من باید برم کربلا!
باید! ……به دلم افتاده……
خواهرم گفت نمیام و ترکیه مو کنسل نمیکنم.
گفتم هرکی میخواد بره ترکیه بره.من میرم کربلا
پدر و مادرم وقتی اشتیاق مو دیدن همراهیم کردن
خواهرمم دید اینجوریه گفت بعدش میریم ترکیه
در عرض۶ روز راهی کربلا شدم…
نمیدونستم چجور جاییه،کلی لباس و کفش و وسایل خوب بردم.
میگفتم یه روز اینو میپوشم یه روز اونو
وقتی رفتم….

کدوم مد؟کدوم تیپ؟ .
روز ولادت امام علی (ع) نجف
ولادت امام جواد الائمه (ع) کاظمین
نیمه رجب کربلا
پنجشنبه شب کربلا
خدای من کجا بودم…با ویلچر مادربزرگم همه جا رفتیم.سفر سختی بود..روزی ۵،۶ بار میرفتم حرم امام حسین.
روزی۳،۴ساعت بیشتر نمیخوابیدم
همش بی دلیل گریه گریه…
اصن نمیدونم چه حالی بود…
من فقط گریه میکردم
یه حاج آقایی تو کاروانمون بود
بهش گفتم حاج آقا من دختر بی حجابی بودم..ساز می زدم…الان از همه چی افتادم…
گفت :من حاضرم قسم جلاله بخورم تو نظر کرده امام حسینی…
آقا اینو که گفت من گریه گریه…
گفتم از آقام امام حسین حجاب میخوام
زیر قبه امام حسین نماز خوندم…اول واسه اون دوستی که منو کنجکاو و کربلایی کرد..
دوم واسه اینکه بهم اراده بده با حجاب شم.
هی درگیر بودم
انتخاب سختی بود
واقعا حجاب برام سخت بود
اما روز آخر دیگه تصمیم گرفتم برگردم ایران چادرمو زمین نذارم
گفتم یا امام حسین به عشق تو چادری شدم…حس میکنم خودت با دستای خودت
چادر سرم کردی
از نجف چادر خریدم و ایران که اومدم اون چادرو سرکردم
الان دیگه توبه کردم.هر روز سر نمازم از امام حسینم میخوام منو تو این راه ثابت قدم نگه داره

کربلا بودم ازحرم حضرت عباس اومدم بیرون که برم حرم امام حسین
یه جوونی بهم برگه داد گفت پنجشنبه مهمون حضرت عباسین
کلی گریه کردم ازخوشحالی
رفتم حرم امام حسین
تا ۳ شب اونجا بودم
روبروی ضریح آقا نشسته بودم کیفم کنارم بود
بلند شدم برم…رسیدم جلوی دردیدم کیفم نیست
کیفمو دزدیدن ……پولش مهم نبود
میدونی چی عذابم داد؟
اینکه اون برگه توکیفم بود
ازحرم تاهتل گریه میکردم.ضجه میزدم …..همه بهم نگاه میکردن
مامانم گفت پولت رفت فدای سرت.گریه نداره؛
گفتم مامان اون برگه شام توکیف بود
تا ۵ صبح گریه کردم و گفتم یا امام حسین میدونم
بی لیاقت بودم که اون برگه رو ازم گرفتین
ساعت ۵ صبح پا شدم رفتم رستوران هتل صبحانه بخوریم که بریم ۲ روز نجف و برگردیم
یهو دیدم یه خانم اومد گفت کیفت رودر حرم امام حسین آویزون بوده
بیا این کیفت………..کیفو باز کردم
هیچی تو کیفم نبود……….،جز اون برگه..

 نظر دهید »

دمي با شهدا

20 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا

از شـــــهيد بابايى پرسيدند :
” عــــباس جـــــان چه خبر ؟
چه كــار ميـــكنى ؟ “
گــــفت :
” به نگهبانى دل مشغوليم .. كه غير از خـــــــدا كسي وارد نشود .. ! “

 نظر دهید »

بالاترین وزنه چند کیلو است.

20 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا

ازعالمی ..پرسیدند..
بالاترین وزنه چند کیلو است.
که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان؟…
عالم در جواب گفتن بالاترین
وزنه یه پتوی نیم یا 1کیلویی است.که یه نفر بتواند هنگام نمازصبح از روی خود بلند کند.
هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کند. باید بهش گفت پهلوان.
» - رسول الله فرموده اند ترک
نماز صبح : نور صورت
ظهر : بركت رزق
عصر : طاقت بدن
مغرب : فايده فرزند
عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد.

 نظر دهید »

​ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﮔﻔﺖ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﻣﻠﮏ ﺯﺍﺩﻩ:

20 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا

ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﮔﻔﺖ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﻣﻠﮏ ﺯﺍﺩﻩ:
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﻯ؛
ﻣﻨﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺑﻄﻰ ﺑﻪ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺩﺍﺭﺍﻳﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ …
ﮔﺪﺍﻳﻰ؛
ﺻﻔﺖ ﺍﺳﺖ ﺭﺑﻄﻰ ﺑﻪ ﺑﻰ ﭘﻮﻟﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ …
ﺩﺍﻧﺎﻳﻰ؛
ﻓﻬﻢ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺑﻄﻰ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﻙ ﺗﺤﺼﻴﻠﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ …
ﻧﺎﺩﺍﻧﻰ؛
ﻳﺎﻭﻩ ﮔﻮﻳﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺑﻄﻰ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﮔﻮﻳﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ …
ﺩﺷﻤﻦ؛
ﻧﻤﺎﻳﺸﻰ ﺍﺯ ﻛﻤﺒﻮﺩﻫﺎ ﻭ ﺿﻌﻒ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺑﻄﻰ
ﺑﻪ ﺑﺪﺳﺮﺷﺘﻰ ﻭ ﺑﺪﺧﻮﺍﻫﻰ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺪﺍﺭﺩ …
ﻳﺎﺭ؛
ﻫﻤﺪﻟﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺑﻄﻰ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﻰ ﻭ ﭘﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻤﺒﻮﺩ
ﻧﺪﺍﺭﺩ …
ﻭﻗﺘﻰ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻯ،ﻳﻪ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﻮﻥ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻴﻪ ..ﻭﻗﺘﻰ ﺗﺸﻨﻪ
ﺍﻯ،ﻳﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﺁﺏ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻴﻪ .. ﻭﻗﺘﻰ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻣﻴﺎﺩ،ﻳﻪ
ﭼﺮﺕ ﻛﻮﭼﻴﻚ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻴﻪ …
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻰ ﻳﻪ ﻣﺸﺘﻰ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﺎﺗﻪ … ﻳﻪ ﻣﺸﺖ ﺍﺯ ﻧﻘﻄﻪ
ﻫﺎﻯ ﺭﻳﺰ،ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻥ،ﻳﻪ ﺧﻂ ﺭﻭ
ﻣﻴﺴﺎﺯﻥ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺯﻧﺪﮔﻰ …
ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻰ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﻴﻢ … ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩﺭﺍ
ﻣﻨﻮﻁ ﺑﻪ،
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ !
ﻭ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ،
ﺑﺪﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻦ !
ﻣﺎ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﻢ !
ﻣﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ :
ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ،
ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ
ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ .
ﮔﻔﺖ :
ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ،
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ !
ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ؛
ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ…

 نظر دهید »

خاطره اي از​شهید علی اکبر دهقان

20 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا

شهید علی اکبر دهقان از رزمندگان دفاع مقدس بود بود که عشق به امام حسین علیه السلام کار او را بدانجا رساند که آرزویش شهادتی همچون مولایش سیدالشهدا بود. حجة الاسلام صادقی سرایانی، از راویان دفاع مقدس نقل می کند که وقتی شهید دهقان و عده ای از برادران رزمنده در جاده بصره-شلمچه در حال حرکت بودند، در پی انفجار های پیاپی دشمن، شهید علی اکبر دهقان از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت، در همان لحظه همرزمانش که می خواستند به سرعت از منطقه دور شوند متوجه می شوند، در حالیکه بدن این بزرگوار بدون سر می دود، سرش چند دقیقه ای یا حسین گویان روی زمین می غلتید. تمام ده یا پانزده نفری که آنجا بودند دیگر یارای جمع آوری پیکر را نداشتند…

همه داشتند گریه میکردند…

به پیشنهاد یکی از رزمنده ها کوله پشتی اش را باز کردند و وصیت نامه ی این بزرگوار را گشودند.

ألسلام علی الرأس المرفوع
خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع ) با لب تشنه شهیدشده ، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم…
خدایاشنیده ام که سر امام حسین (ع ) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم ازپشت بریده بشه…
خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع ) بالای نیزه قرآن خونده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم که بتونم با اون انس بگیرم و بتونم بعد مرگم قرآن بخونم، ولی به امام حسین (ع ) خیلی عشق دارم… دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشه

 نظر دهید »

تولد امام حسين

20 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا

تولدامام حسین - پس از گذشت مدتى از ولادت حضرت مجتبى عليه‏السلام علائم و نشانه‏ ها، نشانگر اين بود كه دومين فرزند گرانمايه‏ ى «فاطمه» در راه است و آنگاه پس از شش ماه همانگونه كه پيامبر پيش از آن مژده‏ى آمدنش را داده بود، ديده به جهان گشود. در مورد ولادت امام حسين عليه‏السلام از امام صادق آورده‏ اند كه: روزى همسايگان بانوى باايمان «ام‏ ايمن» نزد پيامبر آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! شب گذشته «ام‏ ايمن» تا سپيده‏دم بيدار بود و می ‏گريست و همه‏ ى ما را نيز ناراحت ساخته است. پيامبر كسى را به خانه‏ ى او گسيل داشت و او به محضر پيامبر شرفياب شد. آن حضرت به او فرمود: «ام ‏ايمن»! خداى چشمانت را نگرياند! همسايگانت به من گزارش كرده‏ ا ند كه تو سراسر شب گذشته را ناراحت و گريان بوده‏ اى، چرا؟ پاسخ داد: اى پيامبر خدا! خوابى سخت و سهمگين ديدم و بخاطر آن تا سپيده‏ دم گريه كردم. پيامبر فرمود: خوابت را برايم بازنمی ‏گويى؟ بگو كه خدا و پيامبرش به پيام آن داناترند. «ام‏ ايمن» گفت: اى پيامبر خدا! بيان آن برايم گران است. پيامبر فرمود: آنگونه كه تو فكر می كنى نيست، روياى خويش را بازگو.آن بانوى باايمان گفت: «ديشب در عالم رويا ديدم كه برخى از اعضاء پيكر مقدس شما در خانه‏ ى من افتاده است…» پيامبر فرمود: خواب خوشى رفته ‏اى و خواب نيكويى ديده ‏اى. پيام خواب تو اين است كه دخت گرانمايه ‏ام «فاطمه»، «حسين» را به دنيا خواهد آورد و تو هستى كه او را پرستارى و نگهدارى خواهى كرد و «حسين» همان پاره‏اى از وجود من است كه در خانه‏ ى شما قرار می ‏گيرد.

 نظر دهید »

توصیه های پرفسور سمیعی برای جلوگیری از سکته مغزی :

19 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا


نخوردن صبحانه

پرخوری

دخانیات

استفاده زیاد قند و شکر

آلودگی هوا

کمبود خواب

پوشاندن سر به هنگام خواب

کار کشیدن از مغزتان در هنگام بیماری

کاهش افکار مثبت

کم حرفی

 نظر دهید »

​ماه شعبان و پنج شنبه‌هایش

19 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا


رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تَتَزَیَّنُ السَّمَاوَاتُ فِی كُلِّ خَمِیسٍ مِنْ شَعْبَانَ در هر پنج شنبه ماه شعبان آسمانها را تزیین می‌کنند. ملائکه عرضه می‌دارند: پروردگارا! روزه داران امروز را ببخش و بیامرز و دعای آن‌ها را اجابت کن. بعد فرمود: هر کس در پنجشنبه شعبان دو رکعت نماز بجا آورد؛ در هر رکعت آن بعد از حمد صد بار سوره توحید را بخواند بعد از سلام نماز صد بار صلوات بفرستد خداوند متعال تمام حاجت‌های دینی و دنیوی او را برآورده می‌کند. (وسائل‏الشیعة 8/104)

 نظر دهید »

​ماه شعبان و پنج شنبه‌هایش

19 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا


رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تَتَزَیَّنُ السَّمَاوَاتُ فِی كُلِّ خَمِیسٍ مِنْ شَعْبَانَ در هر پنج شنبه ماه شعبان آسمانها را تزیین می‌کنند. ملائکه عرضه می‌دارند: پروردگارا! روزه داران امروز را ببخش و بیامرز و دعای آن‌ها را اجابت کن. بعد فرمود: هر کس در پنجشنبه شعبان دو رکعت نماز بجا آورد؛ در هر رکعت آن بعد از حمد صد بار سوره توحید را بخواند بعد از سلام نماز صد بار صلوات بفرستد خداوند متعال تمام حاجت‌های دینی و دنیوی او را برآورده می‌کند. (وسائل‏الشیعة 8/104)

 نظر دهید »

​فضيلت ماه شعبان

19 اردیبهشت 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا

فضيلت ماه شعبان
ماه شعبان ماهي است منسوب به پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) كه خود مي‌فرمودند: شعبان ماه من است و رمضان ماه امت من‎‎؛ و مي‌فرمودند خداي ببخشايد و بيامرزد او را كه با پاس داشتن حق ماه، من مرا ياري كند». ماه شعبان يكي از سه ماه پر فضيلتي است كه هر انسان مؤمني مي‌تواند از آن براي نزديك شدن به خداوند و پيامبر او ياري جويد و خود را در چشمه سار اين ماه، پاك نمايد و به سوي كمال رود و اين سخن مولاي متقيان امام علي (عليه السلام) را درباره اين ماه پر فضيلت به كار بندد كه فرمودند: «از آن روز كه پيام پيامبر (صلي الله عليه و آله) را درباره شعبان شنيده‌ام هرگز روزه آن ماه را از دست نداده‌ام و اگر خدا بخواهد هرگز نيز آن را از دست نخواهم داد

 نظر دهید »

توصیه هایی طلایی برای جلوگیری از بیماری ها از زبان پرفسور سمیعی:

18 فروردین 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا


توصیه های پزشکی پروفسور سمیعی یکی از مطرح ترین دانشمندان ایرانی در دنیا را به صورت جمله هایی که چه بخوریم تا سالم بمانیم و چه نخوریم برای جلوگیری از ابتلا به بیماری ها را در ادامه میخوانید.

پروفسور سمیعی به طور کلی در مورد سلامت بدن می گوید:

اگر حسابی اعصاب تان به هم ریخته، موز بخورید.

اگر می خواهید کلیه تان سنگ نسازد، زردآلو بخورید.

اگر فشارخون تان بالاست، کشمش بخورید.

اگر از سرو صدای معده رنج می برید، ماست بخورید.

اگر بیش از حد سرفه می کنید، عسل بخورید.

اگر همیشه احساس خستگی می کنید، فلفل دلمه ای قرمز بخورید.

اگر می ترسید سرطان معده بگیرید، کلم بخورید.

اگر مشکل یبوست دارید، انجیر بخورید.

اگر دارای مشکلات گوارشی هستند، ریحان بخورید.

اگر دچار سوزش معده هستید، چای بابونه بخورید.

اگر دارای مشکلات گوارشی هستند، ریحان بخورید.

 نظر دهید »

توصیه هایی طلایی برای جلوگیری از بیماری ها از زبان پرفسور سمیعی:

18 فروردین 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا


توصیه های پزشکی پروفسور سمیعی یکی از مطرح ترین دانشمندان ایرانی در دنیا را به صورت جمله هایی که چه بخوریم تا سالم بمانیم و چه نخوریم برای جلوگیری از ابتلا به بیماری ها را در ادامه میخوانید.

پروفسور سمیعی به طور کلی در مورد سلامت بدن می گوید:

اگر حسابی اعصاب تان به هم ریخته، موز بخورید.

اگر می خواهید کلیه تان سنگ نسازد، زردآلو بخورید.

اگر فشارخون تان بالاست، کشمش بخورید.

اگر از سرو صدای معده رنج می برید، ماست بخورید.

اگر بیش از حد سرفه می کنید، عسل بخورید.

اگر همیشه احساس خستگی می کنید، فلفل دلمه ای قرمز بخورید.

اگر می ترسید سرطان معده بگیرید، کلم بخورید.

اگر مشکل یبوست دارید، انجیر بخورید.

اگر دارای مشکلات گوارشی هستند، ریحان بخورید.

اگر دچار سوزش معده هستید، چای بابونه بخورید.

اگر دارای مشکلات گوارشی هستند، ریحان بخورید.

 نظر دهید »

توصیه هایی طلایی برای جلوگیری از بیماری ها از زبان پرفسور سمیعی:

18 فروردین 1395 توسط فیضیه سهرابی نیا


توصیه های پزشکی پروفسور سمیعی یکی از مطرح ترین دانشمندان ایرانی در دنیا را به صورت جمله هایی که چه بخوریم تا سالم بمانیم و چه نخوریم برای جلوگیری از ابتلا به بیماری ها را در ادامه میخوانید.

پروفسور سمیعی به طور کلی در مورد سلامت بدن می گوید:

اگر حسابی اعصاب تان به هم ریخته، موز بخورید.

اگر می خواهید کلیه تان سنگ نسازد، زردآلو بخورید.

اگر فشارخون تان بالاست، کشمش بخورید.

اگر از سرو صدای معده رنج می برید، ماست بخورید.

اگر بیش از حد سرفه می کنید، عسل بخورید.

اگر همیشه احساس خستگی می کنید، فلفل دلمه ای قرمز بخورید.

اگر می ترسید سرطان معده بگیرید، کلم بخورید.

اگر مشکل یبوست دارید، انجیر بخورید.

اگر دارای مشکلات گوارشی هستند، ریحان بخورید.

اگر دچار سوزش معده هستید، چای بابونه بخورید.

اگر دارای مشکلات گوارشی هستند، ریحان بخورید.

 نظر دهید »

راز ماندگاری شهدا

21 اسفند 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

راز ماندگاری شهدا
نوشتاری از:حضرت آیت الله جوادی آملی
منافقان یا افراد سست ایمان به سبب عدم اعتقاد به زندگی پس از مرگ، ‌حضور در جنگ را القای خود در تهلکه پنداشته، ‌گمان می‌کردند با کشته شدن زندگی خود را از دست‌ می‌دهند و چیزی آن را جبران نمی‌کند و بر اثر همین خیال، ‌شهیدان را مرده یعنی بی‌اثر می‌انگاشتند؛ از این رو خداوند در این آیات، ‌حقانیت حیات پس از مرگ، ‌زنده بودن شهیدان راه خدا و حیات ویژه برزخی آنان را مطرح و هم توهم نابودی شهیدان و هم پندار بی‌اثر بودن شهادت آنان را دفع می‌کند و حیات برزخی را که برای مسلمانان معتقد به اصل معاد نیز روشن نبود، ‌برای آنان تبیین می‌فرماید: «و لاتحسبن‌الذین قتلوا فی‌ سبیل‌الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. فرحین بما ءاتیهم‌الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الاّ خوف علیهم و لا هم یحزنون یستبشرون بنعمه من‌الله و فضل و ان ‌الله لایضیع أجر‌المومنین».
خداوند هم وضع شهید را به بازماندگان اعلام می‌کند و هم از همرزمان شهید به او گزارش می‌دهد تا از سویی بازماندگان اعتراض و توهمی سوء نداشته باشند و از سوی دیگر راهیان کوی شهادت تشویق شوند و شهیدان، ‌خوشحال. حیات پس از مرگ برای همگان قطعی است؛ ‌اما شهید و هر که در حد و مقام او باشد، زندگی برزخی ویژه، ‌والاتر و برتر از زیست برزخی افراد عادی دارد. شهیدان هم اکنون از زندگی ویژه برزخی برخوردارند و در آن برزخ که روضه‌ای از ریاض بهشت است، از رزق و نعمت و فضل الهی بهره‌مندند. شهیدان زنده‌اند و نزد خدا و روزی و ارتزاق آنان نیز عنداللهی است. مراد از این عندیت و قرب، ‌قرب مکانتی و منزلتی است؛ زیرا خداوند سبحان از جسم بودن، ‌مکان داشتن و امثال آن منزه است و روح مجرد از جسمیت می‌تواند به خداوند قرب معنوی داشته باشد. از تقدیم ظرف «عندربهم» بر فعل «یرزقون»، اهتمام به این قرب دانسته می‌شود

 نظر دهید »

بارالها...

07 اسفند 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

بارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ….
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهيبارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ….
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهيبارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ….
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهيبارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ….
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهيبارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ….
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهيبارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ….
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهي

 نظر دهید »

قهرمان واقعی

06 اسفند 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

ازعالمی ..پرسیدند..
بالاترین وزنه چند کیلو است.
که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان؟…
عالم در جواب گفتن بالاترین
وزنه یه پتوی نیم یا 1کیلویی است.که یه نفر بتواند هنگام نمازصبح از روی خود بلند کند.
هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کند. باید بهش گفت پهلوان.
» - رسول الله فرموده اند ترک
نماز صبح : نور صورت
ظهر : بركت رزق
عصر : طاقت بدن
مغرب : فايده فرزند
عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد.

 نظر دهید »

گريه كنندگان در تاريخ

06 اسفند 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

پنج كس بسيار گريسته اند: آدم، يعقوب ، يوسف ، فاطمه زهرا و على بن حسين عليه السلام .

آدم براى بهشت به اندازه اى گريست كه رد اشك بر گونه اش ‍ افتاد.

يعقوب به اندازه اى بر يوسف خود گريست كه نور ديده اش را از دست داد. به او گفتند:
يعقوب ! تو هميشه به ياد يوسف هستى در اين راه از گريه ، هلاك مى شوى .

يوسف از دورى پدرش يعقوب آن قدر گريه كرد كه زندانيان ناراحت شدند و به او گفتند:
يا شب گريه كن روز آرام باش ! يا روز گريه كن شب آرام باش ! با زندانيان به توافق رسيد، در يكى از آنها گريه كند.

فاطمه زهرا آن قدر گريست ، اهل مدينه به تنگ آمدند و عرض كردند:
ما را از گريه ات به تنگ آوردى ، آن بانوى دو جهان روزها را از شهر مدينه بيرون مى رفت و در كنار قبرستان شهداء (احد) تا مى توانست مى گريست و سپس به خانه برمى گشت .
و على بن حسين (امام چهارم ) بيست تا چهل سال بر پدرش حسين گريه كرد. هر گاه خوراكى را جلويش مى گذاشتند گريه مى كرد.
غلامش عرض كرد:
سرور من ! مى ترسم شما خودت را از گريه هلاك كنى .
حضرت فرمود: من از غم غصه خود به خدا شكوه مى كنم ، من چيزى را مى دانم كه شما نمى دانيد من هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به ياد مى آورم گريه گلويم را مى فشارد.

 نظر دهید »

ﺑﯽ ﺻﺪﺍ،ﺑﯽ ﻫﯿﺎﻫو

06 اسفند 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

ﭼﻪ ﺗﻨﻬﺎ،ﭼﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ …
ﺍﻣﺎ با ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ …
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ …
ﺑﯽ ﺻﺪﺍ،ﺑﯽ ﻫﯿﺎﻫو
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ …
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺁﮊﺍﻧﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺭﺳﯿﺪﯾﻦ!
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺑﺎﻗﯽ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻮﻕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﯼ ؟!
ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ : ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟!
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ …
ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ …
ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ …
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ …
ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ
ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺭ ﺩﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ
ﻫﻮﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ
ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ
ﭼﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﺷﺪ
ﻏﺬﺍ ﯾﺦ ﮐﺮﺩ
ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪ …
ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻗﻔﻞ ﻧﮑﺮﺩيم
ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﮐﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ
ﻭ ﮐﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﻨﺪ ﺁﻣﺪ
ﻭ ﮐﯽ ﻋﻮﺽ ﺷﺪيم
ﮐﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ …
ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪﯾﻢ …
ﻭ ﺩﻝ ﻧﺒﺴﺘﯿﻢ …
ﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ …
ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺳﻔﯿﺪ ﺷﺪ …
ﻭ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﮐﯽ گذﺷﺘﯿﻢ؟
” ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ با ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ …
“پابلو نرودا “

 نظر دهید »

ﺑﯽ ﺻﺪﺍ،ﺑﯽ ﻫﯿﺎﻫو

06 اسفند 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

ﭼﻪ ﺗﻨﻬﺎ،ﭼﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ …
ﺍﻣﺎ با ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ …
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ …
ﺑﯽ ﺻﺪﺍ،ﺑﯽ ﻫﯿﺎﻫو
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ …
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺁﮊﺍﻧﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺭﺳﯿﺪﯾﻦ!
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺑﺎﻗﯽ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻮﻕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﯼ ؟!
ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ : ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟!
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ …
ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ …
ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ …
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ …
ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ
ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺭ ﺩﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ
ﻫﻮﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ
ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ
ﭼﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﺷﺪ
ﻏﺬﺍ ﯾﺦ ﮐﺮﺩ
ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪ …
ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻗﻔﻞ ﻧﮑﺮﺩيم
ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﮐﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ
ﻭ ﮐﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﻨﺪ ﺁﻣﺪ
ﻭ ﮐﯽ ﻋﻮﺽ ﺷﺪيم
ﮐﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ …
ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪﯾﻢ …
ﻭ ﺩﻝ ﻧﺒﺴﺘﯿﻢ …
ﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ …
ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺳﻔﯿﺪ ﺷﺪ …
ﻭ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﮐﯽ گذﺷﺘﯿﻢ؟
” ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ با ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ …
“پابلو نرودا “

 نظر دهید »

تکنیک برای وداع با غم و ناراحتی

10 بهمن 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا


در میان همه مشكلاتی كه برای انسان ها به ذهن می رسد برخی از سختی ها و رنج ها بیشتر به چشم می خورد و افراد از مبتلا بودن به آنها بیشتر اظهار عجز و ناله می كنند، مشكلاتی از قبیل ترس نسبت به آینده و غم و اندوه كه بیشتر به جنبه روح و روان انسان تعلق دارد، چرا كه اگر انسان از روح و روان سالمی برخوردار نباشد نمی تواند به خوبی از لذت های مادی و جسمی بهره ببرد و به عبارتی دیگر دنیا در پیش چشمان او تیره و تار می شود.
اما با وجود تمام مشكلاتی كه برای انسان ها تصور می شود در این میان افرادی هستند كه با آرامش كامل و بدون هیچ دغدغه ای زندگی می كنند و خوشبختی و سعادت سرتاسر زندگی آنها را فرا گرفته است،افرادی كه نه ترسی در وجود آنها وجود دارد و نه غم و اندوهی و با امیدی كه به آینده دارند روز به روز بر سرعت خود برای رسیدن به آخرین ایستگاه خوشبختی می افزایند .
خداوند متعال برای اینكه ما هم بتوانیم یك زندگی سراسر آرامش و امنیت برای خود و اطرافیان خود فراهم كنیم خصوصیات و ویژگی های منحصر به فرد این افراد را در آیات متعددی از قرآن مجید برای ما به تصویر كشیده است تا با اجرایی كردن آنها،یك زندگی كاملاً لذت بخش را تجربه كنیم.

تكنیك اول: ایمان و عمل صالح
نه ایمان به تنهایی می تواند آرامش را در زندگی انسان حكمفرما كند و نه عمل صالح بدون ایمان به خداوند متعال چرا كه این دو مانند دو بال مهم برای پرواز قلمداد می شوند و بدون وجود هر كدام مسیر زندگی انسان به سمت سقوط و هلاكت جلو می رود و به همین جهت خداوند متعال ،افرادی را كه در زندگی آنها دو بال ایمان و عمل صالح وجود داشته باشد را افرادی معرفی می كند كه نه ترسی در زندگی آنها وجود دارد و نه غم و اندوهی دیده می شود:
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ:( به یقین كسانى كه (به اسلام) ایمان آورده‏اند و كسانى كه یهودى شده‏اند و نصارى و صابئین (پیروان نوح یا یحیى)، هر یك (از این گروه‏ها كه در عصر پیامبر خود) به خدا و روز واپسین ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده باشند، آنها را اجرى درخور حالشان در نزد پروردگارشان ثابت است، و نه بیمى بر آنها (در روز قیامت) مى‏رود و نه اندوهگین مى‏شوند.) البقرة :62
گروهی كه هم اهل انفاق هستند و هم منت و اذیت و آزاری از آنها دیده نمی شود این گروه گروهی هستند كه یك زندگی بدون غم و اندوه و سرشار از آرامش و امنیت را تجربه می كنند: الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: كسانى كه اموالِ خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، سپس در پىِ آنچه انفاق كرده‏اند، منّت و آزارى روا نمى‏دارند، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است، و بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نمى‏شوند
تكنیك دوم: در زندگی تسلیم خداوند باشد
با نگاه اجمالی به زندگی برخی از افراد می توان مشاهده كرد كه هر دستوری از طرف خداوند كه مطابق میل و سلیقه آنها باشد ، اجرا می كنند و هر توصیه ای كه با خصوصیات اخلاقی آنها سازگار نباشد را با بهانه ها و اشكالات و … ترك می كنند .
طبق آیات الهی این افراد هیچ گاه نمی‌توانند به یك زندگی توأم با آرامش و بدون هیچ غم و اندوهی دست پیدا كنند چرا كه طبق آیات الهی رمز اصلی رسیدن به این زندگی آرمانی ، تسلیم همه جانبه در برابر دستورات خداوند متعال است و به عبارتی دیگر معنای اصلی مسلمان نیز همین است ، یعنی كسی كه در برابر تمام دستورات خداوند مطیع و تسلیم محض باشد:
(بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ : چرا كسى كه تمام وجود خود را تسلیم خدا كند در حالى كه (در عمل) نكوكار است، او را پاداشى است درخور مقامش در نزد پروردگار خود، و نه بر آنها بیمى مى‏رود (در آخرت) و نه غمگین مى‏شوند.)( البقرة : 112)
تكنیك سوم: بخشش بدون منت
طبق آیات طلایی قرآن مجید دو گروه هیچ گاه به آرامش در زندگی دست پیدا نمی كنند :
گروه اول: كسانی كه نسبت به اموال و سرمایه های خود بخیل هستند و به هیچ وجه كمك و انفاق به دیگران در زندگی آنها دیده نمی شود .
گروه دوم: كسانی كه اهل انفاق هستند اما با منت ها و اذیت و آزارهایی كه بعد از بخشش خود دارند انفاق خود را تبدیل به بخششی كاملا بی اثر می‌كنند.
اما گروهی كه هم اهل انفاق هستند و هم منت و هذیت و آزاری از آنها دیده نمی شود ، این گروه گروهی هستند كه یك زندگی بدون غم و اندوه و سرشار از آرامش و امنیت را تجربه می كنند:
(الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ یُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ : كسانى كه اموالشان را در راه خدا انفاق مى‏كنند سپس منّت و آزارى (زخم زبانى) به دنبال انفاقشان نمى‏آورند، آنان را در نزد پروردگارشان پاداشى درخور آنهاست، و (در آن جهان) نه بیمى بر آنهاست و نه اندوهى خواهند داشت.)( البقرة : 262)
نه ایمان به تنهایی می تواند آرامش را در زندگی انسان حكمفرما كند و نه عمل صالح بدون ایمان به خداوند متعال چرا كه این دو مانند دو بال مهم برای پرواز قلمداد می شوند و بدون وجود هر كدام مسیر زندگی انسان به سمت سقوط و هلاكت جلو می رود و به همین جهت خداوند متعال ،افرادی را كه در زندگی آنها دو بال ایمان و عمل صالح وجود داشته باشد را افرادی معرفی می كند كه نه ترسی در زندگی آنها وجود دارد و نه غم و اندوهی دیده می شود
تكنیك چهارم: اهمیت به نماز
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ :همانا كسانى كه ایمان آورده و عمل‏هاى شایسته كرده و نماز را به‏پا داشته و زكات پرداخته‏اند، براى آنان در نزد پروردگارشان پاداشى در خور شأن آنهاست، و (در آخرت) نه بیمى بر آنهاست و نه اندوهى خواهند داشت.( البقرة : 277)

تكنیك پنجم: استقامت و صبر
استقامت و صبر در برابر مشكلات نیز یكی دیگر از تكنیك های مهم برای وداع با ناراحتی و غم در زندگی محسوب می شود ،چنین افرادی با استقامت و صبر و همچنین تلاش برای برطرف كردن مشكلات آنها را پشت سر می گذارند و هرگز اجازه نمی دهند وجود برخی از گرفتاری ها زندگی آنها را تلخ كند:
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ :
محقّقاً كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى كردند، بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.( الأحقاف : 13)
خلاصه كلام آنكه امروزه سازمان ها و مراكز مختلف در دنیا با تبلیغات نجومی خود در صدد هدیه دادن یك زندگی بدون دغدغه و غم و اندوه به افراد هستند ، غافل از آنكه در آیات الهی و نسخه های طلایی قرآن مجید برای موفقیت تكنیك هایی بیان شده است كه هركدام می تواند زندگی ما را متحول كند و ادامه زندگی را برای ما از آنچه هست لذت بخش تر كند.

 نظر دهید »

مبادا غافل شویم و روزمرگی ما را از حضور تاریخی خویش غافل کند .

10 بهمن 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

مبادا غافل شویم و روزمرگی ما را از حضور تاریخی خویش غافل کند .
هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند؟
راه کاروان عشق از میان تاریخ می‌گذرد و هر کسی در هر زمان بدین صلا لبیک گوید، از ملازمان کاروان کربلاست.
پندار ما اینست که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آنست که زمان ما را با خود برده است و شهداء مانده اند .
آن آزادی که غرب می گوید « رهایی از هر تقید و تعهد » است و این آزادی که ما می گوییم نیز «رهایی از هر تعلقی » است .
امام(ره) به ما آموخت که انتظار در مبارزه است و این بزرگترین پیام او بود و پس از او اگر باز هم امیدی ما را زنده می دارد همین است .
زمان بادی است که می وزد هم هست هم نیست . آن که ریشه در خاک استوار دارند را از طوفان هراسی نیست . جنگ می آمد تا مردان مرد را بیازماید . جنگ آمده بود تا از خرمشهر دروازه ای به کربلا باز شود .
هنر آنست که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند که چنین مرده اند .
ساحل را دیده ای که چگونه در آینه آب وارونه انعکاس یافته است ؟ سر آن که دهر بر مراد سفلگان می چرخد این است که دنیا وارونه ی آخرت است .
پرستو را با گرما عهدی است که هر بهار تازه می شودوطن پرستو بهار است و اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند .
ایندشمن با خیل عظیمی از آهن به مصاف ایمان آمده است و بچه‌ها، همان بچه‌های محله‌ی من و تو، کشاورزهای روستا، طلبه‌های گمنام حوزه‌ها، همان بچه‌هایی که اینجا و آنجا در مساجد و نماز جمعه می‌بینی، همان بچه‌ها در برابر تمامیت کفر و ماشین جهنمی جنگش ایستاده‌اند، و تو می‌دانی که پیروزی با کیست.
ای شقایق های آتش گرفته دل خونین ما شقایقی ست که داغ شهادت شما را بر خود دارد آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟ …
ای شهید؛
ای آنکه برکرانه ی ازلی وابدی عالم وجود برنشسته ای دستی برآر و ماقبرستان نشینان عادات سخیف را نیز ازاین منجلاب بیرون کش.
عجب ازاین عقل باژگونه که ما رادرجست و جوی شهدابه قبرستان ها می کشانَد!شهید آوینی

 نظر دهید »

صدف عشق

10 بهمن 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

صدف عشق

مجنون را با عقل میانه ای نیست

عشق همواره فراتر از عدل و عقل می نشیند،

و اصلا عشاق می گویند که این جنون، عین عدل و عقل است

عاقلان می گویند: خداوند عادل است

عاشقان می گویند : عدل آن است که معشوق می کند

عاقلان چون گرفتار بلا شوند، گویند شکیبایی ورزیم که این نیز بگذرد

اما عاشقان، عاشق بلایند

درٌ حیات، در احتجاج « صدف عشق » است و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت،

در ژرفنای اقیانوس بلا، عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشند چگونه به دریا زنند؟

سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی

 نظر دهید »

دستور العمل های نجات بخش

10 بهمن 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

رفیق !
خوب نگاه کن !
آنجا ، زمان ِ بعد از ماست …
عده ای ، فراموشمان میکنند و از با ما بودن ، پشیمان میشوند…
و عده ای ، ما برایشان نردبان میشویـم …
و عده ای دیگر در فراقمان میسوزند …
رفیق !
چه اینده_ی دشواری در انتظار ِ جامانده هاست …
وصیّتنامه ی شهیدباکری
به چه غبطه می خورید ؟
بزرگی چنین نصیحت می کرد :
ببینید به چه غبطه می خورید ؟درحالات شهید اول رضوان الله علیه نوشته اند : از نماز شب محروم شد و خواب ماند از خواب برخاست گفت : عظمت مصیبه عبدک المسکین عن نومه عن مهر حور العین . ایا شما هم همین طور هستید ؟و اگر نیستید ،ایا ارزو می کنید که ای کاش ما هم محروم شدن ازیک عبادت را برای خود مصیبت می دانستیم ؟ یا فقط اگر رفیق شما از حیث دنیا و مادیات پیشرفتی دارد به حال او غبطه می خورید ؟
منبع :دستور العمل های نجات بخش ایت الله بهجت (ره)،ص 152

 نظر دهید »

تصاویر

10 بهمن 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا
 نظر دهید »

هدایت اعتقادی فرزندان

10 بهمن 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا

خداوند درسوره لقمان آیه ۱۳ می فرماید:
«وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»
«به خاطر بیاور هنگامى را که لقمان به فرزندش – در حالى که او را موعظه مى‏کرد-گفت: پسرم، چیزى را شریک خدا قرار مده که شرک ظلم عظیمى است».
در این آیه و چند آیه بعد از آن، سخن از لقمان حکیم و بخشى از اندرزهاى مهم این مرد الهى به فرزندش در زمینه توحید و مبارزه با شرک و نیز بیان مسائل مهم اخلاقى می باشد.
از دیگر آیات ناظر به موضوع هدایت اعتقادی فرزندان می توان به آیات ۱۳۲ و ۱۳۳ بقره اشاره نمود که وصیت و سفارش ابراهیم(ع) و یعقوب(ع) به فرزندانشان برای یکتاپرستی و دوری از شرک را یادآر می شوند.
جالب اینکه یعقوب(ع)حتی در بستر بیماری و در آخرین روزهای عمرش، از هدایت اعتقادی و نظارت بر باورهای آسمانی فرزندانش غفلت نمی‌کند.
چند نکته درباره آیه ۱۳ لقمان:

1- از بهترین راه ‏هاى تربیت صحیح فرزند، گفتگوى صمیمى با اوست. «وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّنن»
۲- از رسالت‏ هاى پدر نسبت به فرزند، موعظه است. «قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ»
۳- فرزند، به نصیحت نیاز دارد. «وَ هُوَ یَعِظُهُ»
۴- با نوجوان باید با زبان موعظه سخن گفت، نه سرزنش. «وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ»
۵- موعظه باید با محبّت و عاطفه همراه باشد. «یا بُنَیَّ»

 نظر دهید »

الهی!

09 بهمن 1394 توسط فیضیه سهرابی نیا
 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مهدیه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس